پچ پچ بــــــــاران را می شنوی?
عاشقانه هایش را برای تو فرستاده ست!
گاه در کوچه می رقصد و پای کوبی می کند!
گاه شیشه ی پنجره ی اتاقت را می نوازد…
و برای قدم زدن، می خواندت
برخیز و خویش را از غمی که تا مرگ احساس می بردت، رها ساز
خیس شو در بـــــــــارانی که روحت را طراوات می دهد...
بـــــــــاران، همه بهانه است
موهبتی ست از سوی خــــــــدا
گاه، خــــــــدا نیز بهانه می کند
برای بارش بوسه هایش....
و برای به آغوش کشیدنت....
از همه ی آن لرزه گناهانی که سبب اندوهت می شوند
آری، سروده ام را بگذار به حساب تب و هذیان
اما باور دار که
آغوش خــــــــــدا بسیار بزرگ استـــــــــــــــ ...
- ۵ نظر
- ۰۲ تیر ۹۲ ، ۰۰:۴۳