اولین روز بارانی را به خاطر داری؟
غافلگیر شدیم، چتر نداشتیم، خندیدیم،
دویدیم و به شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم
دومین روز بارانی چطور؟
پیش بینی اش را کرده بودی، چتر آورده بودی
و من غافلگیر شدم. سعی
می کردی من خیس نشوم و شانه سمت چپ تو
کاملا خیس بود
وسومین روز چطور؟
گفتی سرت درد می کند و حوصله نداری سرما بخوری.
چتر را کامل بالای سر خودت گرفتی و شانه
راست من کاملا خیس شد.
و چند روز پیش را چطور؟
به خاطر داری که با یک چتر
اضافه آمدی و مجبور
بودیم برای اینکه پین های چتر توی چش و
چالمان نرود دو قدم از هم
دورتر راه برویم...
فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم تنها برو...
- ۵ نظر
- ۱۳ مرداد ۹۲ ، ۱۷:۴۹