باده ها را یک یه یک خوردید
* مبارکـــــــــ
بادتـــــان *
من خمــــارم !
از چـــه رو....
پیمانه خالــــــی کرده اید....؟!!!
- ۳۶ نظر
- ۲۸ مرداد ۹۲ ، ۲۰:۵۸
باده ها را یک یه یک خوردید
* مبارکـــــــــ
بادتـــــان *
من خمــــارم !
از چـــه رو....
پیمانه خالــــــی کرده اید....؟!!!
فرخ:
خانواده های اصیل و با فرهنگ حاضر نیستن به این راحتی اعتقاداتشونو کنار بذارن
اما بجاش آدمای بی بته و بی فرهنگ مثله کریم وعالیه خیلی راحت تغییر می کنن
و به همه ی اعتقاداتشون پشت می کنن و تغییر ظاهر می دن!
اللــ ه اکبــر . . .
چکــ فــردا !
فـوتـبـال امشبــ !
چــرا زنگــ نـزد !
کـاش یـارو رو میـزدمـ!
شهـریـ ه دانشـگاه !
فـردا شبـــ مهمـونـی دعـوتیم!
عجبــ مـاشینی بـود تـوی دانـشگـاه!
فـلانـی خیـلی افـاده ای بـود !
چـ ه کسـی تـاییـد صـلاحیتــ میشـ ه؟
کـی رأی میـاره ؟
چـرا کسـی نظـر نمیــذاره؟!!! . . .
السـلام علیـکم و رحمـة
اللــ ه و بــرکـاتــ ه !
گـاهـی در نمـازهای مـا همـ ه
چی هستـــ الا " خـدا " .
.: دل نوشت :.
مدام گله داریم بر لب
که سایه شما سنگین شده است آقا
ولی . . .
حواسمان نیست که این بار گناه ماست
که سنگین شده است و نمی گذارد
گردن ما بالا بیاید
وگرنه شما که همیشه بر سر ما حاضری ...
.: پی نوشت :.
دعــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا یادتـــــــــــــــــــــــــــــــون نــــــــــره :)
به شوخ طبعی شهره بود …!!
یک روز دیدم پوتین هاشو به گردن آویزان کردو داد می زد :
« کی می خواد پوتینشو واکس بزنه !»
همه تعجب کردن ! آخه ممد آقا و این حرفا، به گروه خونش نمی خوره! کی متحول شده که ما خبر نداریم .
خیلی از رزمنده ها پنهانی این کارو می کردن اما ممد دیگه علنیش کرده بود.
بالاخره طاقت نیاوردم و از پشت سرش حرکت کردم ببینم چی می شه .
یکی از رزمنده ها که اولین بار اعزامش بود وشاید ایثار رزمنده ها رو شنیده بود اومد جلو گفت :
« من»
ممد هم بلافاصله پوتینشو از گردنش بیرون آورد و گفت :
« پس بی زحمت اینو هم واکسش بزن!»
بی چاره رزمنده خشکش زده بود نمی دونست چی بگه!
گناه! خروار خروار به دل آدم وارد می شود،
و با او عجین می شود و مثقال مثقال باید خارج شود!
مصیبت است تطهیر دل گناه گرفته!......
خدا باید کمکمون کنه....
.: درد نوشت :.
کار زیادیـــــــ نکــــــــــــردمــ ـ ـ ... !
بـــه دنیـــــــــا آمــــدمــ ـ ـ ...
دوستتــــــ داشتمــ ـ ـ ...
و از دنیا رفتمــ ـ ...!
.: دل نوشت :.
ســـر بهـ هـــــوا نیستــــــــمـــ ـ ـ
اما همیشــــــــهـ چشـــــــــم بهـ آســــــــــمان دارمــ ـ ـ
حالــــ عجیبیستـــــــــ دیدنــــــ همـــــــــــــان آسمانــــــــــــی کهــ ـ ـ
شایــــد تو تا دقایقـــــــــی پیشـــــــ بهـ آنــــــــ
نگاه کردهــ باشیــــــــ ـ ـ . . .
بسم الله...
سلام علیکم خدمت دوستان همیشه همراه
از دیروز تاحالا یه چیزی فکرمو مشغول کرده
حیفم اومد براتون ننویسم
دیروز افطاری دعوت بودیم خونه دوستم
سر بحث باز شد رو اسم بچه
خلاصه یکی فاطمه
یکی محمد حسن
یکی امیر علی
یکی نازنین فاطمه
نازنین زهرا
فاطمه حسنی
سلاله فاطمه
فاطمه زهرا
محمد مهدی
محمد حسین
امیر رضا
اوووووووووووووووووووووو
همینجوربروتا ...!!
صاب خونه برگشت گفت
بچه ها شنیدم
مادرایی که اسم پسرشونو حسین میذارن
هر وخ که بچه شونو صدا میزنن
حضرت زهرا میگه با حسین منی یا حسین خودت
اگه با حسین منی که لب تشنه بین دوتا نهر آب شهیدش کردن
اگه با حسین خودتی که خدا برات نیگرش داره
حالا من بین محمد حسین و محمد مهدی مونددددددددددددددددددم!!
هممون اینجوری شدیم
تنها کاری که اون لحظه میتونستیم بکنیم سکوت بود!!
.: پی نوشت :.
خاک راهم قیمتی کردی عزیز
روی مهرت را دیدم
نوشته تربت اعلی
مال کربلا....
زنگ زدم
به سهراب پرسیدم "قایقت جا دارد"
.
.
.
.
.
.
صدا آمد :از بی ادبان!
فهمیدم اشتباهی شماره لقمان رو گرفتم، قطع کردم ...!
اولین روز بارانی را به خاطر داری؟
غافلگیر شدیم، چتر نداشتیم، خندیدیم،
دویدیم و به شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم
دومین روز بارانی چطور؟
پیش بینی اش را کرده بودی، چتر آورده بودی
و من غافلگیر شدم. سعی
می کردی من خیس نشوم و شانه سمت چپ تو
کاملا خیس بود
وسومین روز چطور؟
گفتی سرت درد می کند و حوصله نداری سرما بخوری.
چتر را کامل بالای سر خودت گرفتی و شانه
راست من کاملا خیس شد.
و چند روز پیش را چطور؟
به خاطر داری که با یک چتر
اضافه آمدی و مجبور
بودیم برای اینکه پین های چتر توی چش و
چالمان نرود دو قدم از هم
دورتر راه برویم...
فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم تنها برو...