این فوضولو میبینین عایا؟؟؟!!
کلی با من دعوا گرفته که حق نداری پیش من بخوابی
مامانم باید پیش من بخوابه
منو به زور بلند کرده مامانشو اورده
حالا مامانش داره لالایی میخونه براش که یکم نفس بکشیم ما...!!
کلی کار داشتیم خو
مام نینجایی و بی سر و صدا لالاییه خالمو گوش میدادیم
منتظربودیم بخوابه
تو قعر500متریه سکوت یه دفعه به مامانش میگه
مامان بسه دیگه
من:
یاد اون جوکه افتادم
مامانه داشته واسه نینیش لالایی میخونده بچه میگه مامان دودیقه ساکت باش بذار بخوابیم !!
حالا این تموم شده
گیر داده من یه سوک (سوسک) دیدم
برقارو روشن کنین میترسم
هیچی دیگه دوباره برقارو روشن کردیم
باز دیدیم چشاش از چشای اون گربه هه تو شرک گنده تر واستاده نیگامون میکنه
خلاصه مامانش یه فن مامانی زد برد خوابوندش
عصن یه وضی داریم از دست این خانوم ملیکا
- ۲۸ نظر
- ۳۱ شهریور ۹۲ ، ۱۵:۱۳