آرامش سهم قلبی است که در تصرف خداست...
یکی ازدوستان شیخ رجبعلی خیاط
به قصد زیارت شیخ از منزل خارج می شود .
در بین راه اندیشه گناهی به سرش می زند .
به منزل شیخ که می رسد و می نشیند ،
شیخ می گوید : فلانی ! در چهره توچه چیزی می بینم ؟
دردل می گوید
" یا ستار العیوب "
شیخ می خندد و می پرسد :
چه کار کردی آنچه می دیدم محو و ناپدید شد.؟!!
همیشه با نگاهی مرا خریده ای،
بی اینکه خوب و بدی را اینجا به حسابم بنویسی...
، تا تو نگاه می کنی بساطِ دلم را جمع می کنم و می آورم درست، کنار آسمانت پهن می کنم..
خوب میدانم باز هم اشتباه از من است، و تو داری نگاه می کنی!
و من آنقدر در دیدن این دنیایی که برای خودم ساخته ام افراط کرده ام که دیگر چشم های خسته ام،
سوی دیدن نگاهِ همیشه ات را از دست داده.....
باید رسم پرواز را دوباره بازخوانی کنم و بروم سر کتاب زندگی و بخوانمت...
همان جا که برای دلتنگی های آدم حرکت و امید را تجویز کردی...
وَلاَ تَیْأَسُواْ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِنَّهُ لاَ یَیْأَسُ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ..
. از فرج و رحمت خدا نومید نشوید، که جز کافران از رحمت خدا نومید نگردند...
"سوره یوسف"
.: پی نوشتـــ ـ ـ ـ ـــ :.
لحظه هاتون آروم ...
دریافت
منم همیشه وقتی احساس می کنم پیش کسی هستم که احتمال داره ببینه این ذکر رو می شنوم
یه جور حس شرمندگی در عین حال نزدیکی حس می کنه آدم
خوشحالم که جواب میده