........ دلــــــم یک جمکــران دو نفـــره میخواهد ......... .............. یک گنبـــد فیــــــــــرو زه ای و ................ .................. یک دل سیـــــــر سکوت ..................
...........همان روز که غرق دنیای خودم بودم............. ...................شهادت از پیشم رفت.................... ......................بی خداحافظی ........................
وقت آن رسیده بود که سفری کنم .. تا خود .. تا خدا ... باید با او به سخن بنشینیم.. مگر نه اینکه او خدای من است ؟ مگر نه اینکه ما بنده ی اوئیم؟ مگر نگفته بود بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را .... میخوانمش میخوانمش بی وقفه ...
انشاالله موفق باشید دوست عزیز !!؟...راستی یه سوال داشتم...؟!!
؟؟؟؟؟وبلاگتون بیشتر موضوعش به چی ربط داره؟؟؟؟؟
پاسخ:
سلام خیلی ممنون بیشتر به همه چی!!! نمیخوام به چیز خاصی ربط داشته باشه که مخاطبشم خاص باشه شاید اونی که واسه مطلب ظنز میاد دوتا پست مذهبین ببینه دلش بلرزه!! همین...!
خدا رحمتشان کند