شیخ رجبعلــی خیاط:
چشمت به نامحرم میافتد، اگر خوشت نیاید که مریضی!!
اما اگر خوشت آمد، فوراً چشمت را ببند و سرت را پایین بینداز و بگو:
((یـــــا خیر حبیب و محبوب... ))
- ۳ نظر
- ۱۶ تیر ۹۲ ، ۲۲:۵۴
شیخ رجبعلــی خیاط:
چشمت به نامحرم میافتد، اگر خوشت نیاید که مریضی!!
اما اگر خوشت آمد، فوراً چشمت را ببند و سرت را پایین بینداز و بگو:
((یـــــا خیر حبیب و محبوب... ))
یا ثامن الحجج دل ما وا نمیشود ..!
خیلی تلاش کردهام، اما نمیشود ..!
هر جا که رفتهام و به هر کس که گفتهام، گفته است:
به دست من گرهات وا نمیشود ..!
اصلاً به هر که رو زدهام گفته با تشر:
هر جا که میروی برو ! اینجا نمیشود ..!
نازم به شاعرت که چه زیبا سروده است:
وقتی دل شکسته مداوا نمیشود ..!
دستت بزن به دامن سلطان که هر جواب از او شنیده میشود
الّا، « نمیشود » ..!
حالا من شکسته دل خستهٔ غریب رو کردهام به سوی تو آقا، نمیشود؟ . . .
نگاه دلم
به باب المرادتان
دوخته شده . . .
کاش دلم را
از این وادی
لحظه ای عبور میدادم. . .
رو بـه قـبلـه مـی نـشـیـنـم. . .
خـسـتـه بـا حـالـی عـجـیـب از تـه دل مـی گویــــم. . .
♥ اَنـتَ فـی قَـلـبی عَـزیـز ... ♥
گاهی مسیر یک و نیم کیلومتریِ مترو تا سر خیابان را
پای پیاده می آیم
نگاهی به دور و برم می اندازم
یک وقت هایی می شود که خودم را
تنها- چادریِ- کلِ خیابان می بینم!
لبخند می زنم ... رو به آسمان می کنم و می گویم:
خــ❤ـدایا!
ممنونم که بهم اجازه دادی،بین همه ی این آدمای رنگ وارنگ یه دونه باشم...
شک ندارم که این یه فرصتِ ویژه اس تا برایِ تو هم یکی یک دونه باشم!
گاهی نه گریه آرامت میکند و نه خنده
نه فریاد آرامت میکند و نه سکوت
آنجاست که با چشمانی خیس
رو به آسمان میکنی و میگویی
خدایا تنها تو را دارم
تنهایم مگذار
تـوبـه مـگر چیـست ؟
گریـــــــه برای حسیـــــــــن ...
خدایا؛
ببخش مرا؛
برای گناهانی که لذتش رفته،
اما مسئولیتش مانده ...