۱۱
اسفند
۹۱
پنجره ی باران خورده ات را باز کن
چند سطر پس از باران
چشمهایم را ببین که هوایت دیوانه شان کرده
دلم برایت تنگ است...
- ۱ نظر
- ۱۱ اسفند ۹۱ ، ۲۳:۵۶
پنجره ی باران خورده ات را باز کن
چند سطر پس از باران
چشمهایم را ببین که هوایت دیوانه شان کرده
دلم برایت تنگ است...
گاهی وقتهـــــا
زندگی تمام حواسشو جمع میکنه
که ببینه کی رو بیشتر از همه دوست داری
تا درست همونو ازت بگیره...
میشه تو تنهایی...
زندگی کرد...
خندید...
سفر کرد...
ولی سخته...
تنهایی تنهایی رو تحمل کرد...
درد دارد “امروز” حرفی برای گفتن نداشته باشی
با کسی که تا “دیروز”
تمام حرف هایت را فقط به او می گفتی
درد دارد...
!گفـــــته بودم بی تـــو سخــــت میگــــــذرد
حـــــرفم را پس میگــیرم
بــی تــــــو انگـــــــار اصـلا نمـیگــــــذرد...
گاهی دلتنگی ها
زیر نقاب تیره سکوت پنهان می شوند....
باز هم بیصدا دلتنگتم.....!!!
سخت میگذرد این روز ها
قرار است از *او* برای دلم
یک انسان معمولی بسازم...