از خدا خواسته ام تا بشوم بیمارت...

پدرم گفت اگر خادم این خانه شوی 

همه ی زندگی و آخرتت تضمین است

 از خدا خواسته ام تا بشوم بیمارت

 بس که داروی شفاخانه ی تو شیرین است

گل تاب.........................................

بر حاشیه ی برگ شقایق بنویسید

گل تاب فشار در و دیوار ندارد...

اقا اجازه دوستتان داریم....

بی قرار امدنت هستیم...

تا با عطر محبت تو وضو بگیریم و سجاده ای از گل های یاس بسازیم

 و دورکعت نماز عشق پشت قامتسبز توبجا آوریم... 

اگر چه شادیم که در همان هوایی نفس میکشیم که تو در ان نفس میکشی 

قدم بر خاکی میگذاریم که پای تو بر ان نقش بسته

 اما باز هم دل نگران لحظه ی دیداریم...

اقا اجازه دوستتان داریم...

بیاو قرار دل های بی قرارمان باش...

یا رسول الله !

 یا رسول الله !

مثل تو دیگر در پهنه زمین تکرار نخواهد شد،

اما با تکرار صلوات بر تو،

نور حضورت را در قلب خود احساس مى کنیم.

*اللهم صلی علی محمد و آل محمدوعجل فرجهم*

خودت بررسی کن...

حیای خانوم

 نابینا وارد خانه شد و خانوم تماما پوشش خود را رعایت کرد

آن هم در مقابل نابینا

فاطمه جان او نابینا است!

آری پدرم او نابیناست ولی من که حیا دارم

 

 

با بی حجابی میشه دل زهرا رو شاد کرد؟

بهتر است...

آتش از اندوه هجران  بهتر است 

بی قرارم کردی و گفتی صبوری بهتر است

من نمی دانم کجا خواندم ، که یادم داده است ؟ 

یار وقتی در کنارت نیست ، کوری بهتر است ...

خورشید همین جاست....

<<<وتو.........................

      توکه سالهاست در انتظار امدن خورشیددرپس ابر پنهانی

      رخ بنماخورشیدهمین جاست و تو غایبی..........!!!>>>

مولایم...

مولایم...

<<<بدون توشبی تنهاوبی فانوس خواهم مرد

                                 دعا  کن بعد  دیدار  تو  باشد  پایانم>>>

                              ((اومی آید برای ظهورش چه کرده ایم...؟))