این بقیة الله ....
قصه اول:
10
20
30
40
50
60
70
80
90
100
بیام؟ نه نه نیا هنو قایم نشدم یه بار دیگه بشمار
قصه دوم:
1
2
3
.
.
.
10
20
30
40
.
.
.
100
200
300
400
.
.
.
1000
1100
1170
1178
.
.
.
1200
.
.
1300
.
.
1389
1390
بیام؟
نه نه نیا
هنوز حاضر نیستیم
هنوز غرق گناهیم
هنوز غافلیم
هنوز دنیا رو چسبیدیم
هنوز نسبت به دین بی تفاوتیم
هنوز از دادن خمس و زکات خوشمون نمیاد
هنوز سرچ هامون تو شبکه و خیابون و کانال ها یه چیز دیگه است
هنوز حس نمیکنیم که تو غائبی و این چه فاجعه ایه..
هنوز نفهمیدیم وجه الله پشت پرده داره میتابه رو جهان یعنی چی..
هنوز نیازی بهت نداریم انگار ..
هنوز مشکلی نیست آقا شما هم نیسی زندگی میره..
هنوز
هنوز
هنوز
.
.
.
آقا یه بار دیگه می شمری؟!!!!!!!!!!
وقتی که آدم برفـی قصـه هایمان روی شعلـــه عشــق تو گــم می شود...
وقتی دلتنگــی ها سکوت می کند در مقابل نام تـــو..
وقتی شعله مـهرت تمام وجود سـردم را در خـزان دوریت گـرم می کند...
آرام می شوم...
گوشـــــه ای به دور از این روزمرگی های جاهلانـه می نشینم
و فکـــرم را می فرستم بــه دنبال نشانــه ای از تو در جای جای قلبـم
تا بدانم هنوز گــــرم...
هنوز زنده...
و هنوز منتظـــــــرم...
بیا و جبیره این کهنـــه زخــم را تو ببند
تا رمق جانم را برسانم به گرد پایت
و در بوسـه گاه قدمـــگاهت به عــــرش برسم.
من هنوز خــاک نشین تلی از دلتنگــی هایی هستم
که جمعـــه به جمعـــه به نسیم یاد تو اشـــــک جاری می کند
از این چشمان سپید مانده بر جاده انتــــــظارت...
بیا و دلتنگـــــی ها را از جانمان بگیر عزیـــــــــز...
.: اشک نوشتــ ـ ـ ـ ـــ :.
از ماموریت که برگشت خوشحال بود ؛
پرسید: راستی فرمانده گمراه کردن اینها چه فایده ای داره؟
ابلیس جواب داد: امام اینها که بیاید روزگار ما سیاه خواهد شد
اینها که گناه می کنند امامشان دیرتر می آید.
مثل هر جمعه با یک بغل پرونده از اتاق زد بیرون ؛
هنوز قدم از قدم برنداشته با کنجکاوی پرسیدم:این هفته پرونده ها چطور بود؟
یک نگاه عاقل اندر سفیه بهم انداخت و در حالیکه با سر به اتاق اشاره می کرد آرام گفت:
صدای گریه آقا را نمی شنوی؟
اشک نوشتت عالی بود.. جدا اشک آدم در میاد...