˙·˙•☁☂هیســ ـ ـ ـ ــ ☂☁•˙·˙

... به توکل نام اعظمت بسم الله الرحمن الرحیم

˙·˙•☁☂هیســ ـ ـ ـ ــ ☂☁•˙·˙

... به توکل نام اعظمت بسم الله الرحمن الرحیم

˙·˙•☁☂هیســ ـ ـ ـ ــ ☂☁•˙·˙

........ دلــــــم یک جمکــران دو نفـــره میخواهد .........
.............. یک گنبـــد فیــــــــــرو زه ای و ................
.................. یک دل سیـــــــر سکوت ..................

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ◈◈◈ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

✜✜ اَللّهُــــــمَّ کُنْ لِوَلِیِّــــــکَ الْحُجَّــــةِ بْنِ الْحَسَـــــنِ ✜✜
✜✜ صَلَواتُـــــکَ عَلَیْــــــــهِ وَعَلــــــــــى آبائِـــــــــــهِ ✜✜
✜✜ فـــی هـــذِهِ السّاعَـــــةِ وَ فــــی کُـلِّ ساعَـــــةٍ ✜✜
✜✜ وَلِیّــــــاً وَحافِظـــــــــــاً وَ قائِــــــــداً وَ ناصِـــــــراً ✜✜
✜✜ وَ دَلیـــــــــلاً وَ عَیْنـــــــــاً حَتّــــــــى تُسْکِنَــــــهُ ✜✜
✜✜ أَرْضَـــــــکَ طَوْعـــــاً وَ تُمَتِّعَـــــــهُ فیــــها طَویــلاً ✜✜

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ◈◈◈ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

...........همان روز که غرق دنیای خودم بودم.............
...................شهادت از پیشم رفت....................
......................بی خداحافظی ........................

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ◈◈◈ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۳۹ مطلب با موضوع «عاشقانه ها» ثبت شده است

۱۳
مرداد
۹۲



اولین روز بارانی را به خاطر داری؟

 غافلگیر شدیم، چتر نداشتیم، خندیدیم،

دویدیم و به شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم




دومین روز بارانی چطور؟

پیش بینی اش را کرده بودی، چتر آورده بودی و من غافلگیر شدم. سعی

می کردی من خیس نشوم و شانه سمت چپ تو کاملا خیس بود




وسومین روز چطور؟

 گفتی سرت درد می کند و حوصله نداری سرما بخوری.

چتر را کامل بالای سر خودت گرفتی و شانه راست من کاملا خیس شد. 




و چند روز پیش را چطور؟


 به خاطر داری که با یک چتر اضافه آمدی و مجبور

بودیم برای اینکه پین های چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم

دورتر راه برویم...

فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم تنها برو...

  • ღ فاطمه ღ
۱۲
مرداد
۹۲



بهش گفت پول برای طــــــلا، فعـــــــلا ندارم؛

عـــــــوضش..

قــــــــول میدم هر سال بیارمت
طلائیـــ ه !

 

  • ღ فاطمه ღ
۱۱
تیر
۹۲



کسانی هستند که از خودمان می رنجانیم؛

مثل هایی که صبح، زنگ می زنند؛

و در میانِ خواب و بیداری، بر سرشان می کوبیم؛

بعد می فهمیم که خیلی شده ...!

  • ღ فاطمه ღ
۱۱
تیر
۹۲


با نزدیک شدن ماه رمضان این سوال باز پیش می آید ::

" خدایا فرو دادن این همه بغض روزه را باطل نمی کند ؟ "
  • ღ فاطمه ღ
۰۹
تیر
۹۲



خـــدایـــــا!

از ایـن بـه بـعـد بـه مـخـلـوقـاتـت

یه *مـتـرجـم* ضـمـیـمـه کـن !

ایـنـجـا هـیـچـکـس ، هـیـچـکـس را نـمـی فـهـمـــــــد ...

  • ღ فاطمه ღ
۰۹
تیر
۹۲




دلم باران می خواهد...


فقط باران...با یک بغض به اندازه تمام دلتنگی هایم...


بعد تو هم بنشینی کنار من


و هردو باهم..قطره های باران را بشماریم...


یک


دو


سه


و بعد اصلا یادمان برود


که همه اینها خیال است...


تو


باران


من


همه اینها خیال است ....؟؟!!!

  • ღ فاطمه ღ
۰۹
تیر
۹۲


تا وقتی نیمه گم شدت رو پیدا نکردی راحتی..........،

فقط خدا نکنه نیمه پیدا شده ات رو گم کنی.......،

اون موقع است که معنی بالش خیس ، هق هق شبونه، شب زنده داری و

سکوت عشق و درد جدایی رو میفهمی!
  • ღ فاطمه ღ
۰۸
تیر
۹۲


من دلم برای خنده‌های بی‌ دلیل

برای " شادمانی‌هایِ بی‌ سبب "

برای بی‌ ریا بودن

برایِ کودکی

برایِ کودکانه زیستن

... من دلم برای روز‌های خوشِ زندگی‌ تنگ شده است

دستم را بگیر

و به من بگو

چگونه در گرگ و میشِ این روزگارِ پر بالا و پایینِ همیشه خاکستری هنوز می‌‌توانم بخندم ؟

  • ღ فاطمه ღ
۳۱
خرداد
۹۲


مرگ شیرین ِ من در آغوش توست . . .

وقتی می گویــی دوستــم داری،

گلوله بارانم میــکنــی  . . .



  • ღ فاطمه ღ
۲۷
خرداد
۹۲



کم سرمایه ای نیست


داشتن ادمهایی که حالت را میپرسند


ولے ....


ازآن بهتر داشتن ادمهاییست


که وقتی حالت را میپرسند


بتوانے بگویے :


خوب نیستم ... !!


. . .

  • ღ فاطمه ღ